هو الاول و الآخر !
امروز به لطف دوستی فرصتی بدست آوردم و رفتم سراغ نوشته های قبلی وبلاگم !
یکی یکی شروع کردم به مرور … با خوندن بعضیاشون خندیدم و با خوندن بعضی دیگه اشک ریختم .
یادآوری حس و حالی که اونا رو نوشتم، خیلی زیبا بود . چون تموم اونا رو بخاطر داشتم .
نوشته ها مثل دوست آدمند ، گاهی دل واسشون تنگ میشه و گاهی بی قرار خوندن…
فکر کنم نوشته هامم از این که خودم اونا رو می خوندم به وجد اومدند ، اینو از نگاه تک تکشون خوندم .
آدم مغروری نیستم که بخوام بگم نوشته های نابی دارم اما حداقل برای خودم دلپذیرند و از خوندن دوباره اونا لذت بردم .
تصمیم گرفتم که یک بار هم در مورد مخاطب های وبلاگم مطلب بنویسم ؛ فکر می کنم جالب باشه !
و در آخر شما دوست گرامی را دعوت می کنم به خوندن یکی از این خاطره ها :